با شخصیت های درونتان چه می کنید؟
ما در پیام اختصاصی متمم هر روز جملهی کوتاهی را برای شما نمایش میدهیم و بارها تأکید کردهایم که این جملهها، نه یک توصیهی قطعی هستند و نه گزارهای علمی؛ بلکه بیشتر جرقهای هستند تا دربارهی یک موضوع کمی فکر کنیم و بیندیشیم.
دعوت به گفتگو فضایی است که در متمم برای بحث و گفتگو دربارهی این جملههای کوتاه در نظر گرفتهایم.
اینبار میخواهیم به سراغ جملهای از مارشال گلداسمیت (Marshal Goldsmith) برویم. کسی که پس از چند سال تدریس مدیریت در دانشگاه، دهههای اخیر را به نوشتن کتابهای عمومیتر اختصاص داده است (بهتر است نام او به صورت گلدسمیت نوشته شود، اما بر اساس خط مشی نگارش نام نویسندگان، ما از شکل گلداسمیت استفاده میکنیم).
گلداسمیت سعی دارد از دوقطبیهای رایج (که هر یک از ما را به یکی از دو سمت طیف نسبت میدهند) فاصله بگیرد و تأکید کند که دوقطبیهایی مانند مدیر و کارمند، رهبر و پیرو، منظم و نامنظم، خلاق و مقلد، دستوردهنده و مجری و مانند اینها، همیشه یک مدل مفید نیستند.
یک راه دیگر نگاه به خود این است که فرض کنیم هر دو قطب (یا به تعبیر او دو شخصیت) درون ما زندگی میکنند و وظیفهی ما، حفظ فضا برای رشد و زندگی هر دوی آنهاست.
این دیدگاه گلداسمیت، میتواند فرصت ارزشمندی باشد تا کمی بیشتر به الگوهای رفتاری و دیدگاههای خود فکر کنیم.
آیا این نگاه گلداسمیت، برای شما قابلپذیرش و قابل درک است؟ اصلاً از چنین زاویهای به خودتان و کار کردن و رفتارهایتان نگاه کردهاید؟ یا اینکه فکر میکنید این مدل، نمیتواند به عنوان یک الگوی فکری مناسب، به زندگی موثرتر و مولدتر ما کمک کند؟
اگر مدل گلداسمیت را میپسندید و درک میکنید، تا کنون چه روشهایی را بهکار گرفتهاید تا هر دو شخصیت بتوانند سهم خود را در زندگی شما ایفا کنند؟ اگر تا کنون به مدیریت این تعادل فکر نکردهاید، در آینده میتوانید چه اقدامهایی را برای شکلدادن به این تعادل انجام دهید؟
با شخصیت های درونتان چه می کنید؟
ما در پیام اختصاصی متمم هر روز جملهی کوتاهی را برای شما نمایش میدهیم و بارها تأکید کردهایم که این جملهها، نه یک توصیهی قطعی هستند و نه گزارهای علمی؛ بلکه بیشتر جرقهای هستند تا دربارهی یک موضوع کمی فکر کنیم و بیندیشیم.
دعوت به گفتگو فضایی است که در متمم برای بحث و گفتگو دربارهی این جملههای کوتاه در نظر گرفتهایم.
اینبار میخواهیم به سراغ جملهای از مارشال گلداسمیت (Marshal Goldsmith) برویم. کسی که پس از چند سال تدریس مدیریت در دانشگاه، دهههای اخیر را به نوشتن کتابهای عمومیتر اختصاص داده است (بهتر است نام او به صورت گلدسمیت نوشته شود، اما بر اساس خط مشی نگارش نام نویسندگان، ما از شکل گلداسمیت استفاده میکنیم).
گلداسمیت سعی دارد از دوقطبیهای رایج (که هر یک از ما را به یکی از دو سمت طیف نسبت میدهند) فاصله بگیرد و تأکید کند که دوقطبیهایی مانند مدیر و کارمند، رهبر و پیرو، منظم و نامنظم، خلاق و مقلد، دستوردهنده و مجری و مانند اینها، همیشه یک مدل مفید نیستند.
یک راه دیگر نگاه به خود این است که فرض کنیم هر دو قطب (یا به تعبیر او دو شخصیت) درون ما زندگی میکنند و وظیفهی ما، حفظ فضا برای رشد و زندگی هر دوی آنهاست.
این دیدگاه گلداسمیت، میتواند فرصت ارزشمندی باشد تا کمی بیشتر به الگوهای رفتاری و دیدگاههای خود فکر کنیم.
آیا این نگاه گلداسمیت، برای شما قابلپذیرش و قابل درک است؟ اصلاً از چنین زاویهای به خودتان و کار کردن و رفتارهایتان نگاه کردهاید؟ یا اینکه فکر میکنید این مدل، نمیتواند به عنوان یک الگوی فکری مناسب، به زندگی موثرتر و مولدتر ما کمک کند؟
اگر مدل گلداسمیت را میپسندید و درک میکنید، تا کنون چه روشهایی را بهکار گرفتهاید تا هر دو شخصیت بتوانند سهم خود را در زندگی شما ایفا کنند؟ اگر تا کنون به مدیریت این تعادل فکر نکردهاید، در آینده میتوانید چه اقدامهایی را برای شکلدادن به این تعادل انجام دهید؟
کتاب فن دفاع حرفه ای برای وکلا و زبان بدن- مازیار میر
تکنیک های طلایی برای مشاور املاک و مستغلات
درسهای از انتخابات دهم و بایدها و نبایدها برای کاندیداهای مجلس شورای اسلامی - مازیار میر
یک ,زندگی ,فکر ,شخصیت ,کنیم ,تعادل ,این تعادل ,برای شما ,را برای ,دو شخصیت ,است که ,میدهند فاصله بگیرد ,نسبت میدهند فاصله ,شکل گلداسمیت استفاده میکنیم گلداسمیت ,کتابهای عمومیتر اختصاص
درباره این سایت